از هر چیزی برای اطمینان در پیروزی مقابل مادرش هرمیون استفاده کرده بود. حتّی همراهی موجودات بزرگ و قدرتمندی که تنها برای آسودگی خاطرش به او پیوسته بودند. اژادر، گرگینهها و دیگر موجوداتی که به احترامش در صف کمک به گروه مبارز قرار گرفته بودند حالا باید با بزرگترین دشمن خود روبهرو میشدند… یعنی خود او!
گروه مبارز در انتهای کار، خود را در برابر ارباب اهریمنان میبیند. ارباب قدرتمندی که تاکنون در کنارشان برای همراهی قرار داشت امّا با رسیدن انتهای کار در صف دشمنان و مقابلشان قرار گرفته بود. آنها خیلی زود درمییابند که این تنها راهیست که به پیروزی ختم میشود. آنها باید ارباب اهریمنان را شکست میدادند تا بتوانند کشور خود را بازپس بگیرند. در حالی که میدانستند این کشور به ارباب اهریمنان تعلق دارد! چه کسی پیروز میشود؟ کشور لوراس سهم کدام طرف خواهد شد؟ موجودات چه جهتی را انتخاب خواهند کرد؟
در آخرین کتاب، دشمنیها، خیانتها، دوروییها و دروغها پایان مییابد و جای آن را تنهایی و شکست پر میکند. هر دو طرف، خود را شکست خورده میداند. چیزی برای غرور نیست!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.